شاید بتوان گفت که تامین انرژی یکی از بزرگترین معضلات دولتهای مدرن امروزی است. برخلاف دوران گذشته که تامین انرژی بر عهده هر خانوار قرار داشت و این موضوع حتی در حیطه تصورات حاکمان از وظایفشان هم قرار نمیگرفت، اما به موازات پیشرفت علم، مدرن شدن جامعه و تشکیل دولت مدرن، تامین انرژی هم به عنوان یکی از وظایف دولت تعریف شد.
در تشریح این تحول باید گفت در جوامع جدید، کار به تعداد پرشماری مشاغل مختلف تقسیم میشود که افراد در آن تخصص دارند. بنابراین با پیشرفت تخصص و تقسیم کار پیچیده، جامعه از حالتی که در آن همه خانوارها به صورت مستقل عمل میکردند به جامعهای تبدیل میشود که در آن هر کس در جای خاصی مشغول بوده و وظیفه آن جایگاه نیز در ارتباط با سایر اعضا جامعه تعریف میشود. در چنین شرایطی اعضای جامعه به عنوان اجزای یک کل منسجم عمل میکنند که در قبال «روح کلی جامعه» تعهداتی داشته و ملزم به اجرای آن هستند. بدین ترتیب نه تنها مردم، بلکه حاکمان نیز در قبال جامعه تعهد داشته و وظیفه زمینهسازی برای تامین مایحتاج جامعه را بر عهده دارند.
اما نکته اساسی ایجاد یک تعامل دوطرفه میان حکومت و مردم است. به عبارتی تنها وظیفه دولت نیست که مایحتاج اولیه را تامین سازد بلکه مردم هم در نحوه استفاده از آن سهیم هستند. چنانچه بدان اشاره شد، مساله تامین و مصرف انرژی هم یکی از همین دست موارد است که باید با همکاری جامعه و دولت به بهترین حالت ممکن به بهرهبرداری برسد.
مساله تامین انرژی به ویژه در حوزه برق با توجه به خشکسالی جاری و کاهش تولید برق آبی، یکی از معضلاتی است که دامنگیر جامعه ایران است، اما وضعیت بهگونهای است که باید این مشکل هم از طریق تعامل درست متقابل میان جامعه و دولت، به سرانجام برسد.
یکی از نشانههای جامعه مدرن وجود «تقسیم کار» است. در یک اقتصاد صنعتی هم تقسیم کار در سه بخش اصلی: ۱) شامل گردآوری یا استخراج منابع طبیعی شامل کشاورزی، معدن، جنگل و ماهیگیری است که در این مراحل نخست توسعه صنعتی بیشتر کارگران را میتوان در این بخش یافت. ۲) با افزایش استفاده از ماشینآلات و احداث کارخانهها، نسبت زیادی از کارگران به بخش دوم کشانده میشوند. این گروه شامل صنایعی هستند که مواد خام را به کالاهای ساخته شده تبدیل میکنند و نهایتاً ۳) بخش سوم صنایع خدماتی است و شامل مشاغلی است که به جای تولید مستقیم کالا، مشغول ارایه خدماتی نظیر پزشکی، آموزش و... به دیگران هستند(۱).
به گفته «امیل دورکیم» جامعهشناس معاصر در کتاب تقسیم کار اجتماعی، در جوامع مدرن اعضای یک جامعه به صورت یک «کل منسجم» عمل میکنند و اخلال در نظم هر یک از اجزای جامعه موجب اخلال در کل نظام اجتماعی است. این تقسیم کار نیز به دو حالت «بهنجار» و «نابهنجار» وجود دارد. در واقع هنگامی تقسیم کار بهنجار است که مقررات اخلاقی صحیحی راهنمای کنش متقابل افراد باشد و دستیابی به پایگاههای اجتماعی عادلانه صورت گیرد. در تقسیم کار نابهنجار هم هر گاه تقسیم کار نتواند پیوندهای میان افراد را تعریف کند، عدم کنترل اخلاقی یا «آنومی»(بیهنجاری) حادث میشود. در این نوع تقسیم کار به جای ایجاد همبستگی، نتایج عکس حاصل میشود که در آن تعهدات مقابل نادیده گرفته میشوند و در پی آن کشمکشی روی میدهد که از هیچ قانون و قاعدهای پیروی نمیکند. در این حالت ممکن است دولت و مردم بر ضد هم برانگیخته شوند و هیچ کدام مصالحه نکنند که در این صورت، پیامدهای آن بحرانهای بزرگی است که با تضاد بین دولت و مردم توأم است. راه حل این معضل این است که هر فرد باید نقش خود در تقسیم کار را به بهترین صورت ممکن انجام دهد و تعهدهای خود را نسبت به جامعه به خاطر بسپارد. نقشهای افراد از نظر اهمیت یکسان نیست اما مادامی که آنها حس تعهد و مشارکت داشته باشند یعنی حس کنند برای تحقق هدفی مشخص کار میکنند و خدمتی انجام میدهند، کم کم جنبههای نابهنجار هم تخفیف مییابد.
با این تفاسیر اگر مساله تامین انرژی را مجدد مورد بررسی قرار دهیم متوجه خواهیم شد، در شرایط کنونی مساله تامین و مصرف انرژی به سان یک «معضل» است که باید با یک تعامل درست میان متولی امر تولید انرژی و مصرف کننده به شرایط بهنجار برسد.
آنچه در رابطه با صحبت رییس جمهوری مبنی بر «اصلاح الگوی مصرف» در بخشهای آب، برق و انرژی مطرح است، هم دقیقاً ناظر به این وضعیت است. یعنی عبور از مساله تامین انرژی باید با یک همکاری دوجانبه و به ویژه در زمینه اصلاح الگوی مصرف، به تحقق بپیوندد. بررسی وضعیت بسیاری از کشورهای توسعه یافته اروپایی هم نشان میدهد که برای کاهش مصرف و عبور از وضعیت تامین انرژی، نحوه استفاده از آن و به نوعی اصلاح رفتارهای مصرف در این زمینه بسیار کارآمد و مهم است. مواردی مانند استفاده از لباسهای گرم در فصل زمستان برای کاهش مصرف گاز و برق و سایر منابع انرژی فسیلی در دسترس، یکی از این دست موارد است.
بررسیها نشان میدهد که ایران در بخش انرژی تا ۴ برابر میانگین جهانی و در مقایسه با ژاپن تا ۱۸ برابر مصرف بیشتری دارد؛ این در حالی است که صرفهجویی انرژی بیش از این که وابسته به محصولات کممصرف باشد، به فرهنگ مصرفی یک جامعه متکی است. در واقع ایران یکی از بزرگترین دارندگان منابع نفت و گاز در جهان به شمار میآید و مطابق با دادههای موجود، دارای ۱۰ درصد از منابع نفت و ۱۵ درصد از منابع کشف شده گاز در جهان است که به ترتیب دارای جایگاه سوم و دوم در دنیا است. هرچند داشتن این جایگاه در سطح بینالمللی از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار است اما باید در نظر داشت که داشتن این جایگاه بدین معنی نیست که به هر میزان میتوان بدون محدودیت از این منابع انرژی بهره برد. متاسفانه میزان زیادی از انرژی گاز در ایران در بخش گرمایشی مصرف میشود که این با توجه به شرایط کنونی و اصلاح فرهنگ مصرف از اهمیت زیادی برخوردار است(۲).
منابع:
۱. گیدنز، آنتونی[۱۳۷۹]، جامعهشناسی، انتشارات نی، تهران، ص۵۱۸.
۲. https://www.irna.ir/news/۸۴۱۷۶۱۴۵